yebargetanha




Thursday, March 13, 2003

٭ برگ کوچولو حالا دیگه اصلاً تنها نیست. اینبار دلش نمی خواد دوباره تنها بشه. برگ دوستی پیدا کرده Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تونه برا همیشه کنارش بمونه، Ù…ÛŒ تونه همیشه دوستش باشه...
برگ حالا دیگه اونقدر عاقل شده که جوری از تنهایی در بیاد که شاد باشه، نه اینکه بخواد دوباره به تنهایی برسه...
برگ حالا دیگه می دونه که خاک با همه ی وسعتش اونو برا همیشه مال خودش کرده. برگ به روی خاک ا�تاد و خوشحال بود... برگ و خاک. خاک برای همیشه می ماند. و برگ روزی با خاک یکی خواهد شد، و دیگر تنها نخواهد بود. و دیگر تنها نیست.
برگ...



........................................................................................

Home